سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دخترانه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

امام خمینی

    نظر

شما انگیزه ی این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سید الشهدا! نه سید الشهدا احتیاج به این گریه ها دارد و نه این گریه، خودش فی نفسه، یک کاری از آن بر می آید؛ لیکن این مجلس ها مردم را همچو مجتمع می کنند و یک وجهه می دهند. سی میلیون و سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرم و خصوصاً دهه ی عاشورا یک وجهه، طرفِ یک راه می روند. بیخود بعضی از ائمه ی ما نمی فرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند... مسأله، مسأله گریه نیست... مسأله سیاسی است که ائمه ی ما با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملّت ها را با هم بسیج کنند و یک پارچه کنند. قدرت های بزرگ از این چادرها - خیمه های عزاداری - می ترسند. قدرت های بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند. خود به خود ملّت را به هم جوشانده است در سراسر کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و ماه مبارک، این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است و اگر یک مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید. سرتاسر کشور به واسطه ی همین گویندگان و خطبا و ائمه ی جمعه و جماعت یک دفعه منتشر می شود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این می شود که سازمان داده شده باشد.

 


جمله

    نظر

مَنْـــ مے دانم
دِلَـ ـ ـ ـم تا هَمیشـہ دَر وَسـ ـ ـط تریےْ نُقطِہ ی  زِندگیتْـــ ـــجا مانِدـهـ ... جایے بِین خواسَتنْـــ ـ‌ وــنَخواستےْ ... جایے بینِ بودَ?? وـنبودَ?? ... جایے بینِ رَفتنْـــ‌‌ وـنرفتےْ ... جایے بِیےْ ....... این نُقطہ هاے خالے ... جـ ـ ـا ماندہ اَم......ـ
[size]


این آخرین بارم بود !

دیگر احسـ ــاسمـ را برـآی کسـ‌ ـــے عـــریـ ـآن نمــــے کنم .......
صداقــــ ‌ــت ، یعنــــے حماقــــ ــت...


نبودن هایمـ را با خاطراتـــــے سر کـــ ــــن
که یاد مـــ ـــــرـآ بر بـ ـآد داد...

من و تو دیگر " مــ ــآ " نمــــے شویمـ...!





حوصلـہ خوـآند?? ندـآرمـ!

حوصلـہ نوشتـ?? ـهمـ ندـآرمـ!

اینهمـہ دلتنگے نـہ بـــآ خوـآند?? ?مـ میشــود نـہ بـــآ نوشتـ??

دلمـ آغوشـِ گرمـ میخوــآـهد.



دوست داشتن

    نظر

آغاز دوست داشتن زیباست


گر چه پایان راه نا پیداست .


من به پایان او نیاندیشم که فقط دوست داشتن زیباست .


آه که این زیبای چه غلغله ها به پا میکند .


ای کاش این زیبای را خدا نیافریده بود .


بی رنگی خون توسط رسانه

    نظر

قریب به ده سال است در مسائل رسانه و خبر وارد شده ام، ابزاری که در حال حاضر در دستان اربابان زر و زور و تزویر محصور مانده، از "مرداگ"، پیرمرد 90 ساله ای که به تنهایی جهان اطلاعات و خبر را کنترل می کند، صدها تن وجود دارد که بسیارشان ناشناخته هستند!
به قدری آینده نگری می کنند و بر تمامی افکار جهانی کنترل دارند که به محض ایجاد ثبات در کشوری مثل افغانستان (همین آقای مرداگ) در آنجا تلویزیون با هزینه میلیاردی احداث می کند! چرا؟ علتش در چنین ایامی مشخص می شود...
در هفته اخیر شاهد دو رویداد بودیم:بی رنگی  خون توسط رسانه
1- کشتار مظلومانه 16 نفر - زن و کودک - در نزدیکی یک پایگاه نیروهای امریکایی در قندهار (که این افراد را در چهار اتاق کشتند و جنازه هاشان را در یک اتاق جمع کردند و به آتش کشیدند) که به احتمال قوی کار یک سرباز نمی تواند باشد.
2- تصادف یک اتوبوس بلژیکی در کشور سوئیس و کشته شدن 28 مرد و نوجوان در این حادثه.
کمتر پیش آمده که با دقت بعد از حوادث به مسائل بنگریم: خبرگزاری ها و رسانه های جهانی دو روز به حادثه قندهار پرداختند اما بعد از آن کمرنگ شد، تا جائیکه همین غول های رسانه ای که در افغانستان هم حضور دارند با برنامه ای خاص به تغییر جهت در افکار مردم افغانستان آغاز کردند، به عنوان شاهد: رسانه های بلژیک، یک صدا از پخش موزیک و سرگرمی ها کاستند، تا حدی که از پخش تبلیغات نیز جلوگیری کردند اما شما رسانه های افغانستان را ببینید؛ نه تنها از برنامه های سرگرمی کاسته نشد بلکه پخش شو و برنامه های دیگر تقویت شد!


آیا امروز زمان مصلح شدن به ابزار رسانه و تبلیغ نیست، چرا هنوز متوجه نیستیم که اگر می خواهیم از اسلام دفاع کنیم، از مظلومان جهان حمایت کنیم، باید ابزار تبلیغ را به دست گیریم تا سخنمان به گوش جهانیان برسد.


چهره جهانی پژمانفر !

    نظر

وقتی استادت به مقامات بالا می رسد، سعی می کنی خودت را از طریق او معرفی کنی: فلانی استاد بنده است!
اما استادی داشتم (هنوز هم دارم و به شاگردیش افتخار می کنم) که همیشه با دیدن من داغ دلش تازه می شد و شاید به اطرافیانش می گفت: فلانی شاگرد من است، چهره مرا جهانی کرده!


پریروز کلاس عملی غسل دادن و کفن کردن میت در مدرسه ما برگزار شد، (از ترس بنده) با هزارتا مشکل یک مانکن(آنهم کودک) پیدا کردند و غسلش دادن و کفن شد... (کلیک کنید)
به یاد چند سال قبل افتادم، آن زمانی که حاج آقا پژمانفر استاد ما بود و یک روز بر حسب وظیفه در بین نماز ظهر و عصر بلند و شد و گفت: خیلی از طلبه ها در هنگام مواجهه با یک رویداد نمی توانند مطالبی را که تئوری خوانده اند را عملی کنند، لهذا بنده امروز کفن کردن میت را برایتان عملا نشان می دهم!
داوطلبی پیدا شد و بر تخت خوابید و در سه حرکت کفن شد، اما اصل ماجرا از آنجا شروع شد که بنده با علاقه ای که به عکاسی و فیلمسازی دارم، تمامی این جلسه را به عکس کشیدم و در وبلاگم قرار دادم، وبلاگ قرار دادن همانا و جوک درست کردن مخالفان همان...
استاد ما که چهره شناخته شده ای هست (الآن نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی شده) خیلی زود در اینترنت شناسایی شد و به دنبال شناسایی عکاس این جلسه برآمدند و خیلی زود شناسایی شدم!!!
حجت الاسلام پژمانفر نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی